یه ایده برنامه نویسی دارم چند میگیری انجام بدی

مدتی هستند کسایی که توی بازار پول داشتن و مشغول کارهای غیر از کامپیوتر بودن با دیدن برنامه های که دارن پول در میارن، پولشون از ساخت و ساز و بساز بفروش بیرون کشیدن و میخان مثل دیجی کالا یا دیوار یا شیپور … باشند. با چند موردی که من تا به حال برخورد داشتم معمولن میان صحبت میکنن انگار یک ایده خیلی خیلی توپ دارن و جوری سِر مخفی حرف میزنن که خدای نکرده ایده شونو ازشون ندزدی:joy: غافل از اینکه ای ایده که به ذهن اونا رسیده قبلا به ذهن صدها نفر دیگه هم رسیده و خیلی ایده خاص و ویژه‌ای نیستش.
و زمانی که مبلغ رو بهشون بگید میگن مگه چه خبره چندتا صفحه که بیشتر نیست ، من یکیو میشناسم که این پنج میلیون میتونه راه اندازی کنه .در نهایت ایده رو با ۲۰ میلیون راه اندازی میکنه وقتی که اون رو نگاه میکنیم نتیجه واقعاً به یک طنز بیشتر شبیه تا یک پروژه نرم افزاری. و در نهایت که با مشکل مواجه شده و نمیتونه اجرا کنه به تو مگیه که میتونید اینو درست کنی و اون زمانی که تو باید برایش توضیح بدی که سورس چیه و اصلاً چرا نمیشه پروژه کس دیگه رو تغییر داد. :joy:
در نهایت با دو تا رویکرد طرف هستم
اول سمت برنامه نویس :
خوب اینکه این پروژه یک فرد انجام داده با مبلغ پایین ممکنه پروژه‌های اولش بوده و پولی که دراورده برای تجربه کار اولش به نظر من اصلا بد نیست که من که تجربه بیشتری دارم، به این آدما احترام بگذارم تا بتونن تو این بازار اندازه سهم کوچیک خودشان پول در بیارن حتی شده در سال یک پروژه اینجوری انجام بدن تا یاد بگیرن.
سمت دوم سمت پیمانکار : کسی که تا قبل این کار بساز بفروش بوده و فقط برای سود وارد این کار میشه و برنامه نویسی رو با دیوارچینی اشتباه میگیره و خودش سرکارگر میدونه که فکر کنه هر چی تعداد کارگران بیشتر باشن کار بهتر پیش می‌رود همون بهتر که یک مدتی پولی بزاره تا یک سری برنامه نویس تجربه کسب کنن .به جرات میتونم بگم که هیچ کدام از این برنامه‌ها به سرانجام نمی رسه . فقط زمانی که شما که آدم باتجربه ای هستید بخوای برنامه نویس استخدام کنید می توانید کسی را استخدام کنید که اینجوری کار یاد گرفته و کوشش و خطاشو جای دیگه انجام داده . می تونیم به همه این موارد به دید مثبت نگاه کنید

مردها خیلی هم خوبند…🕴

مردها خیلی هم خوبند…
دوست داشتنی و مهربان..
عاشق محبت واقعی…
گاهی وقتا مثل یه بچه از ته دل خوشحالند..
و گاهی مثل یک پیرمرد خسته…
اکثرشان تنهایی را تجربه کرده اند…
بیشترشان درد کشیده اند…
و اکثرا غمهایشان را در وجودشان مخفی کرده اند..
خیلی از اشک ها را نگذاشته اند از چشمانشان بیرون بریزد..
مردها میروند قدم میزنند تا یادشان نرود که به جای گریه باید قدمهای محکم داشته باشند..
همانها که اگر عاشق شوند ؛
برایتان شاملو می شوند ،و بیستون میکنند…
و تو بهشت را روی زمین خواهی داشت…
اری اینها مرد هستند…

✍ فروغ فرخزاد